دو نفر باهم وارد گل فروشی شدن و گل هایی شبیه هم انتخاب کردن...اما یکی روبان سفید خواست و دیگری مشکی!

کودکی واسه اولین بار چشمشو روی دنیا باز میکنه و از نور خیره کننده مبهوت میمونه دور تا دورش همه گل  میشه و شادی و تبریک...همون لحظه کسی،جایی دیگه چشماشو میبنده و با نور وداع میکنه...و اطرافشو غم و عزا و تسلیت فرا میگیره...

وقتی کسی از ته دل میخنده شاید همون خنده اشک دیگری رو در بیاره...

وقتی کسی بخش دیگرشو پیدا میکنه وقتی عشق متولد میشه و اوج میگیره قلبایی میشکنه و امیدهایی به یأس تبدیل میشه...دو انسان به هم می پیوندن و کامل میشن و کس دیگری خورد میشه.

وقتی دستی شاد و سرمست از پیروزی بالا میره،سری خسته و مغلوب پایین می افته.

وقتی کسی آزادیشو به دست میاره ممکنه دیگری رو اسیر کنه،اسیر غم و تنهایی و خشم.

وقتی کسی ثروتمند میشه سفره ای از نون خالی میشه.

وقتی کسی میرقصه،دیگری از ناتوانیش افسوس میخوره،وقتی کسی می نوازه دیگری از ناکامیش اندوهگین میشه...

وقتی کسی دنبال رویاهاش میره دیگری رو ،شاید کسی رو که همه رویاش بودن با اونه از رسیدن محروم میکنه.

وقتی کسی سر به سجده میذاره و خدارو واسه نعمت هاش شکر میکنه کسی از اینکه حتی خداش رو هم ازش گرفتن لب به گلایه باز میکنه.

وقتی کسی تو اسمون سناره هاشو میشماره کسی حسرت داشتن یه ستاره رو میکشه..

زندگی یه فیلمه،فقط یکی نه بیشتر! فیلمی که میلیون ها سال ادامه داره.اما با فیلمای معمولی یه تفاوت داره.

 فیلما یه شخصیت خوب دارن یه بد،یه قهرمان دارن و یه مغلوب، یه خوشبخت دارن و یه بییچاره، یه قلب مهربون دارن و یه دل سنگ...زندگی هم همه ی این نقشارو داره اما نقشارو بیئ آدما عوض میکنه.هیچ کس و ابدا هیچ کس تا آخر عمر نقش ثابتی رو بازی نمیکنه.

تو یه روز پیروزی یه روز مغلوب یه روز قهرمانی یه روز هیچی نیستی!یه روز از دوری اشک میریزی و روز بعد به شوق دیدار سرمستانه میرقصی...یه روز قلبت میشکنه و ناامیدی اما روز بعد عاشقانه تو ابرا سیر میکنی...

بهترین کار اینه که چه خوب و چه بدشو بگذرونیم و غصه ی شرایطمون رو نخوریم...هیچ چیز خوب یا بد مطلق نیست،به احساس ما بستگی داره پس بهتره احساسمون خوب باشه تا زندگیمون خوب بشه.